فیروزه: فردام میای؟
اعلا: کی بیام؟
فیروزه: زودتر بیا، صبح.
[مکث و سکوت]
فیروزه: چیه؟
اعلا: تو دیروز توی بیمارستان چرا پرسیدی منو واسه چی بردن کانون؟
فیروزه: همینجوری به خدا!
اعلا: به خاطر جور کردن پول دیه اکبر پرسیدی.
فیروزه: اون پولو باید خودم جور کنم.
اعلا: من می تونم جور کنم.
فیروزه: تو از زنایی که سیگار می کشن بدت میاد، من از مردایی که دزدن، دستشون کجه، یه پاشون تو زندونه یه پاشون بیرون.
شهر زیبا
اصغر فرهادی